قرآن کتابی است آزادیخواه و مقاصدنگر، اهداف فراوانی مطمح نظر قرآن هست که خوانندهی خود را به تأمّل و تدبّر در آنها فرا میخواند. از مهمترین اهداف قرآنی میتوان به آزادی اراده و انتخاب آدمی اشاره کرد.
از دیدگاه قرآن نوع دینورزی، رنگ، نژاد و طبقهی اجتماعی انسانها تأثیری در اهدای مطلق آزادی ندارد، قرآن در وهلهی نخست میکوشد آزادی بیان و قلم، عقیده و مذهب همچنین آزادی در مشارکت و رقابت سیاسی را در اختیار ارادهی آزاد شخص قرار بدهد و تا حدّ امکان فردیّت را تحقّق ببخشد و خود شخص را تصمیمگیرندهی نهایی زندگی خود در دو حوزهی عمومی و فردی گرداند.
قرآن منطقهی فراخی ایجاد میکند که هر کسی بر اساس مبانیای که بدان عقیده و باور دارد به مدیریت زندگی خود بپردازد و چنان رفتار کند که خود میپسندد و در این راستا مادامی که آزادی فردی به حریم دیگران ضرر و زیان نرساند از جانب قرآن هیچ محدودیتی بر اعمال و کردار افراد اعمال نمیشود.
با مطالعهی قرآن متوجّه این نکتهی اساسی میشویم که مطلق آزادگی و ارادهی آزاد مورد پسند قرآن هست؛ با این حال امکان دارد مسیر آزادی به کفر و انکار الهی و مخالفت با شریعت خداوندی هم ختم بشود؛ چنین نتایجی بسیار محتمل است اما با این وجود قرآن زیباترین نعمت هستی را از جمله اهداف و آرمانهای اساسی خود قرار میدهد و خوانندگان خود را برای رسیدن بدان تشویق و ترغیب میکند. بر این اساس قرآن لوازم و پیامدهای آزادی را نیز به رسمیت میشناسد و مطلقاً در دنیا نفیاً و ایجاباً در ارتباط با ماحصل آزادی قضاوت و داوری نمیکند و تمامی ارزشگذاریها را به دنیای واپسین واگذار میکند، مؤیّد این نظر آیاتی همچون «إنا هديناه السبيل إما شاكرا وإما كفورا» (الإنسان: ۳) «وهديناه النجدين» (البلد: ۱۰) است. خداوند خود در اوج وسعت نظر بیان میدارد که آدمیان را به دو راه خیر و شر هدایت میکنیم و هر کدام را پذیرا باشند به آنسو رهنمون میکنیم که این عبارات چیزی جز پذیرش مطلق آزادی و اختیار از جانب خداوندگار هستی نیست: «فمن شاء فليؤمن ومن شاء فليكفر» (الكهف: ۲۹) قرآن آزادی تدین را بهرسمیت شناخته و به هیچ وجه کسی را ملزَم به پذیرش دینی خاصّ و لو اینکه حق تمام هم باشد نمیکند: «ومن يبتغ غير الإسلام دينا فلن يقبل منه» (آل عمران: ۸٥) هر چند که اسلام دینی کاملاً حق است امّا اجبار در پذیرش اسلام هیچ مبنایی قرآنی ندارد و قرآن بهشدّت چنین ایمان و پذیرشی را مردود میداند و آن را ناموجه قلمداد میکند: «لا إكراه في الدين قد تبين الرشد من الغي» (البقرة: ۲٥٦) در جایی دیگر از قرآن با استفهام انکاری متوجه زدودن ایمان و پذیرش اجباری میشویم: «أفأنت تكره الناس حتى يكونوا مؤمنين»(يونس: ۹۹) و «أنلزمكموها وأنتم لها كارهون»(هود: ۲۸) پس تمامی وجوه اجبار و اکراه خواه در اصول باشد خواه در فروع از نظر اسلام قرآنی کاملاً باطل است و فرونهادنی.
رها سازی اراده و انتخاب تصمیمگیری انسانها از زیر یوغ اسارت و بردگی سلطەجویان و طغیانگران در زمین و خود بزرگبینان در تمام جهان و کسانی که انسانها را برده و بندهی خود کردهاند از اهداف اساسی پیامبران الهی بەشمار رفته است که با نثار مال و جان خود کوشیدند انسانیت و آزادگی جسم و روح از دسترفته را به همەی انسانها بازگردانند.
در جریان گفتوگوی پیامبر خدا موسی(ع)با فرعون این ارزش بزرگ و آرمانی بەخوبی نمایان میشود. در دیدار اولیهی موسی با خداـ خواندهی مصر آزادسازی قوم بنیاسرائیل از چنگال اهریمنی نظام دیکتاتوری و مستبد فرعونی مطرح میشود و موسی اولین خواستهی خود را برای برقراری آزادی اینچنین به فرعون پیشنهاد میدهد:
«حَقِيقٌ عَلَىٰٓ أَن لَّآ أَقُولَ عَلَى ٱللَّهِ إِلَّا ٱلۡحَقَّۚ قَدۡ جِئۡتُكُم بِبَيِّنَةٖ مِّن رَّبِّكُمۡ فَأَرۡسِلۡ مَعِيَ بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ» سزاوار است که از زبان خدا جز حق نگویم. من از سوی پروردگارتان معجزه بزرگی برای شما دارم (که به روشنی بر حقّانیت رسالت من دلالت مینماید) پس بنیاسرائیل را (از زنجیر اسارت و بردگی خود آزاد ساز و آنان را به من واگذار و) همراه من بفرست (تا از سرزمین تو بکوچند و به سرزمین دیگری روند و در آنجا به پرستش خدای یگانه مشغول شوند).(سورهی أعراف: ۱۰٥)
پیامبری حکیم چون موسی نمیتوانست خواستهای غیر از این داشته باشد؛ چون فرعون در تمامی عرصهها به اجبار و قهر عریان به ادارهی مملکت میپرداخت. در دستگاه حاکمیت او، ارادهی ملت به بهانه و بهایی واهی و بیارزش به تاراج رفته بود. در نظام او اساساً سراغی از حقوق انسان نبود.
موسی فرعون را آگاهی میدهد. بزرگترین جرم و جنایتی که هر حاکم و مسؤولی میتواند نسبت به ملّت خود انجام دهد این است که انسانهای آزاده و صاحب اختیار را به بندگانی تبدیل کند که حق کوچکترین انتخابی برای خود نداشته باشند و نتوانند حتی سبک پوشش خود را تعیین کنند: «وتلك نعمة تمنها علي أن عبدت بني إسرائيل» (الشعراء: ۲۲)
از شاخصههای مهمّ شریعت اسلامی که در قرآن نیز بدان اشاره رفته، تخصیص یکی از وجوه مصرف بودجه بهدستآمده از زکات مسلمانان برای آزادسازی بردگانی است که مسخَّر قدرت شوم استبداد شدهاند: «إنما الصدقات للفقراء والمساكين والعاملين عليها والمؤلفة قلوبهم وفي الرقاب» (التوبة: ٦۰)
نکتهی بلاغی ظریف و دقیقی در آیهی زکات نهفته است که توجّه به آن بسیار ضروری است. اگر دقّت شود چهار صنف اولیهی مصرف زکات با حرف جر (لام)همراه است امّا از صنف پنجم به بعد حرف جر (لام) به حرف (فی) تغییر پیدا میکند. علّامه جارالله زمخشری در تفسیر خود در ذیل آیهی فوق، علّت این تغییر را در اهمّیت استحقاق مواردی میداند که با حرف (فی)شروع شدهاند یعنی چهار مورد دومی که از بردگان(الرقاب) آغاز شده به لحاظ توجه و اهمیت از چهار مورد اولی به مراتب اولیتراند. بنابراین متوجه اهمیت آزادسازی بردگان و تمامی کسانی که قدرت انتخاب و تصمیمگیری از آنان سلب شده است میشویم. علاوه بر مورد سابق، یکی دیگر از مصارف مهم زکات اسلامی نیز در راستای پاسداشت از کرامت انسانی و آزادگی فردی است و آن جهاد اسلامی است؛ جهاد با تمامی شعب آن یکی از واجبات شریعت اسلامی بشمار میآید که از علل و مقاصد وجوب جهاد میتوان به رفع ظلم و ستم از مظلومان و مستضعفان اشاره کرد:
«وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَٰذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنكَ وَلِيًّا وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنكَ نَصِيرً»
همچنین تواناسازی آحاد اجتماع برای انتخاب نوع دینورزی و سیستم سیاسی ادارهی کشور، از بین بردن جبر در پذیرش ایدئولوژی حاکم، بازسازی و فراهم آوردن زمینهی لازم برای دستیابی به اراده و اختیاری بیقید و شرط برای تمامی ساکنان کرهی زمین از دیگر مقاصد عالی جهاد اسلامی بهشمار میآید. پس جهاد نیز برای بازیابی آزادی و اختیار و از بین بردن اجبار و اکراه در دین اسلام واجب شده است.
برای درک بهتر حمایت جامعه برآمده از مبانی قرآنی از بهترین و گرامیترین نیاز بشر و توانمندسازی روح انسانی در راستای ساختن جهانی انسانی و زیبا میتوان به موضعگیری عمر بن خطاب در ماجرای کتک خوردن فردی مصری از دست پسر استاندار مصر؛ عمرو بن عاص اشاره کرد. خلیفهی وقت مسلمانان بعد از اینکه زمینهی قصاص آن فرد را فراهم آورد و او را به حق پایمال شده خود رساند، اصلاً او را به پذیرش اسلام وادار نکرد و هیچ عکسالعملی دالّ بر چنین القایی از چهره و نوع برخورد او نمایان نشد. منتهی کاری که عمر بن خطاب خواستار اجرایی شدن و عالمگیر شدن آن بود، آزادی ارداه، حق آزادی بیان و گرفتن حقوق مظلومان از ظالمان و غاصبان حقوق بود؛ این در حالی است که افرادی چون آن فرد مصری نه تنها توسط رومیان مورد ضرب و شتم قرار میگرفتند بلکه از طرف هر کسی که به مصر وارد میشد، مورد نقض حقوق انسانی واقع میشدند بدون اینکه کوچکترین اعتراضی بکنند و برای حق خود فریادی بزنند؛ اما زمانی که امیران مسلمان در آن مناطق به ادارهی امور پرداختند، اشخاص ضعیف توانستند حقوق از دسترفتهی خود را بدون محدودیت اراده و آزادی بازستانند.
متأسفانه با این وجود، بسیاری از پیروان اسلام در فهم و پیادهسازی این هدف مهم و اساسی قرآن غفلت و کوتاهی کردهاند که اساس و اهتمام اصلی در اسلام توانمندسازی مردمانی اسیر و مقهور ارادهی برتر برای بهدست گرفتن اختیار و آزادی عقیده و پوشش و برگزیدن سیستم ادارهی زندگی خود، اسلام در مسیر دستیابی به این هدف والا کوچکترین تبعیضی به نسبت دیگر فِرَق و ادیان روا نمیدارد و یکسان برای دستیابی به آزادی تلاش میکند. اسلام میکوشد بدون مزد و اجرت انسان رنجور را از اسارت هرگونه انقیاد و تنگناهای سیاسی و فکری و معیشتی رهایی ببخشد و او را به ساحل امن زندگی بدون اجبار ببرد تا مرید و مراد کسی نشود و دست ارادت به سوی هیچ کسی دراز نکند.
در اصل، انسان اسیر و در بند است و مادام که محصور است باید بدون توجه به باورها و نظام فکری و اعتقادی او، برای رهایی و آزادیش تلاش صورت گیرد.
اسلام قرآنی توجّهی به لوازم و نتایج فضای باز ناشی از آزادی ندارد و چون روشی اصیل بدان مینگرد و حتّی اگر مسیر آزادی به کفر و انکار الهی برسد، اسلام نگهبان و مروّج آزادگی، آزادی انتخاب و تصمیمگیری خواهد بود.
نظرات